تنهایی ملایم من در هجوم عشق
آیا پس ِ این دشت رهی هست، دهی هست؟
یا اینکه به بیراهه دویده ست شتابم
من کوزه بهدوش آمده ام چشمه به چشمه
شاید که ترا ـ ای عطش گنگ! ـ بیابم
آهی و نگاهی و ... دریغا که خطا بود
یک عمر که با آینه ها بود خطابم
هر صبح حریصانه من و حسرت خفتن
هر شب من و اندوه که حیف است بخوابم
چون صاعقه هر بار که عشق آمد و گل کرد
یک شعله نوشتند ملایک به حسابم
می نوشم ازین تلخ، اگر آتش اگر آب
حیرتزدهام، تشنۀ یک جرعه جوابم
خیلی قشنگ بود. تردید در بیت دوم فوق العاده بود.
خیلی قشنگ بود. تردید در بیت دوم فوق العاده بود.